شعری از گروس
نوشته شده توسط : cloobirancell

خرید شارژ ایرانسل

خرید شارژ ایرانسل

خرید شارژ ایرانسل

و امروز آنقدر شفافیم 
که قاتلان درونمان پیداست 
و دریای شهرمان 
آنقدر خسته‌ست 
که عنکبوت 
بر موج‌هایش تار می‌بندد
کاش کسی این مارها را 
عصا کند
و کاش آنکه استخوان‌هایم را می‌جَوید
شعرهایم را از بر نبود
زنبورها را مجبور کرده‌ایم 
از گل‌های سمّی 
عسل بیاورند
و گنجشکی که سال‌ها بر سیم برق نشسته
از شاخه‌ی درخت می‌ترسد
با من بگو 
چگونه بخندم 
وقتی که دور لب‌هایم را مین‌گذاری کرده‌اند
*
ما 
کاشفان کوچه‌های بن‌بستیم 
حرف‌های خسته‌ای داریم
این بار 
پیامبری بفرست 
که تنها گوش کند





:: بازدید از این مطلب : 208
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 3 خرداد 1393 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: